إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ حَمِیَّهَ الْجَاهِلِیَّهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَلْزَمَهُمْ کَلِمَهَ التَّقْوَىٰ وَکَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا ۚ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا ﴿۲۶﴾
وقتی مسلمانان برای انجام حج به سمت مکه حرکت کردند، کفار و مشرکین با اینکه حج را جزء سنت های ابراهیمی می دانستند و اصلاً خودشان را مدافع این می دانستند اما مجبور شدند که مانع حرکت مسلمانان شوند و حتی مخالف مبانی خودشان عمل کنند.
⬅خداوند علت این مانع شدن را تحلیل می کند؛ “إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ” این مانع شدن از حج از یک تعصب جاهلانه در قلب های این ها نشأت گرفته بود. تعصب، گاهی تعصب و غیرت دینیِ صحیح است که انسان در راه دفاع از ارزش های عقلانی به کار می گیرد. گاهی هم تعصب باطل و دنیایی است.
⬅در مقابل، برای مومنین دو چیز را بیان می کند که خداوند برای آنها انجام داد؛
1⃣اول، “فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ” سکینه اش را خدا نازل کرد بر مومنین. در مقابل آن حمیت جاهلیه که باعث آن اضطراب و آن حالت هیجان آن ها شد.
2⃣دوم، “وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَهَ التَّقْوَى” کلمه تقوا را هم خدا ملازم مومنین قرار داد؛ یعنی اگر قبل از این، گاهی تقوا داشتند و گاهی نداشتند اما از این به بعد تقوا در وجودشان تثبیت شد. با این حالی که در صلح حدیبیه راضی شدند به آن کاری که پیغمبر کرد و آن نتیجه ای که محقق شد، اینجا خدا هم أَلْزَمَهُمْ کَلِمَهَ التَّقْوَى.